یادداشت|سید دلها؛ داغ بر دل گذاشت
به گزارش نوید شاهد شهرستانهای استان تهران، مرجان زائری همسر جانباز اعصاب و روان و یکی از فعالین فرهنگی، در پی شهادت آیت اله رئیسی سیدالشهداء خدمت و همراهان ایشان در سانحه سقوط بالگرد، تسلیت گفت و دلنوشتهای نوشته است که در ادامه میخوانیم:
لیوان آب را به سمت دهانم گرفتم، چشمم به زیرنویس تلویزیون افتاد از شدت نگرانی آب را روی میز گذاشتم و با دقت متن را خوندم باورش سخت بود. انگار تیری به قلبم میزدند بیقرار شده بودم مدام شبکهها رو عوض میکردم انشاالله که دوروغه... ولی هرچی از ساعت اعلام مفقودی پهباد میگذشت من بیشتر نگران میشدم، سید چه کردی!!! وای باور نمیکنم ... ترس تمام وجودم را گرفته بود گوشیام رو برداشتم تا به محمد زنگ بزنم، تمام مطالب گوشی برای خبر جدید بود.
سید ابراهیم رئیسی، با اعضا همسفرشان در نقطهای از یک روستا در تبریز به علت مه آلودگی هوا ... وای دیگر نمیتوانستم مطلب رو بخونم دل آشوبه گرفته بودم دعا دعا دعا!!! فقط دعا میکردم اما در دلم آشوب بود نگاهی به عکس حاج قاسم انداختم و با التماس در دلم زمزمه کردم. خدایا! تو رحم کن دیگر توان یک غم بزرگ رو نداریم. خدایا! داغدارمان نکن.
دست و دلم به کار نمیرفت استرس تمام وجودم رو گرفته بود، هر دقیقه چشمم به زیرنویس و گزارش اخبار بود، حتی میترسیدم گوشیام رو چک کنم، زمان به کندی میرفت انکار عقربههای ساعت هم نفسشان بریده بود از لحظههای سخت ... من دیگه مطمئن شده بودم که امیدی نیست، شب از نیمه گذشته بود، دعاها اشکها بغضها در آن شب به گوش خدا رسید اما او بهتر میدانست با عزیزش چطوری رسم مهمانداری را برگزار کند.
سید چه کردی با دل ما؟... سید هنوز مانده، هنوز اول راه بودی و چشمان عزیزانت منتظر تا صبح کنار تلویزیون نشستم صحنه پیدا کردن و جستجو رو که میدیدم بیشتر نگران میشدم، مگر میشود میان آن همه هوای مه آلود باران و دوری تو را پیدا کرد، انگار همه چی دست به دست همه داده بودن تا چشم یعقوب در انتظار یوسف کور شود، آقا تو که میدانی ما طاقت نداریم دل به تو خوش کردیم و نیمه راه دستمان را ول نکن، کاش خواب بودم و همه اینها به واقعیت نمیپیوست.
تمام بدنم داغ شده بود، گُر گرفته بودم دهانم خشک شده بود زانوهایم میلرزیدن صبح شده بود و انتظار به سر آمد و صدای گوینده تلویزیون ... قلبم در حال ایستادن بود سید رفتی تیزش به قلبم همان ساعت خورد، من یقین داشتم تو برای رفتن بودی تو برای پرواز کردن بودی. امام رضا عیدی تو را چند برابر حساب کرد ابراهیم از دل آتش گذشت بهشت منتظرت ... شهادت گوارای وجودت کاش برای دل بیقرار ما هم دعا کنی ما بعد رفتنت یتیم شدیم، کاش همه فقط یک خواب بود حالا ماندهایم بدون تو، آرام و آسوده بخواب تو با خدا و امام زمانت معامله کردی، خوشا به سعادت عیدی را گرفتی سید من...
انتهای پیام/